ماجرای یک دیدار پر از حرفهای شنیدنی
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۷۶۹۲۴
« دلشان میخواهد به آن روزها برگردند، به شب عملیات میروند، از دعای کمیل میگویند و شیطنتهای عباس، از شوخ طبعیهایش، از نخبه بودنش، از نترس بودنش، از اینکه دوست نداشت، اسیر شود، از اینکه عاشق شهادت بود...»
به گزارش خبرنگار ایمنا، قرار ما کنار مسجدالمحمود خانه اصفهان است، ساعت سه. کمی زودتر از موعد رسیدم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سوز سرمای آبانماه کارش را بلد است و خوب خوشرقصی میکند و ردش روی صورتم میماند. بعد از دو سه دقیقه رانندگی، جلوی خانهای میایستند. تقریباً همه از ماشین پیاده شدهایم و نگاه به ساعت و گوشی به دست شدن یکی دو نفر از آقایان حکایت از انتظار برای رسیدن احتمالاً دو سه نفر دیگر دارد. خیلی معطل نمیمانیم، چیزی کمتر از ۱۰ دقیقه. در رو به پارکینگ باز میشود و آقایی میانسال، اما با موهایی تقریباً یک دست سفید خوشوبشی میکند و همه را به سمت داخل هدایت میکند. آسانسور ظرفیت سه، چهار نفر را دارد. ما جز سری اول هستیم و زودتر بالا میرویم.
در ورودی خانه باز است، ابتدا آقایی خوشآمد میگوید و بعد با خانم میانسالی مواجه میشویم و در ادامه با خانم مسنی که مهربانی صدایش مثل پیچک به جان ما میچسبد، روبهرو میشویم.
اینجا منزل مادر شهید عباس کمالپور است. جای پدر خالی است. عکس شهید در ابعادی بزرگ گوشه سالن به چشم میآید. خوبی تصویر عباس این است که هر کجای سالن بنشینیم چشم در چشم عباس خواهیم شد. ساعت سه و نیم است. بوی چایی تازه دم میآید. مردان میانسال چند دقیقه پیش، حالا صدایشان طوری در فضای خانه پیچیده است که انگار همان روزهای ۱۸، ۱۹ سالگی آنها است، درست با همان انرژی آن سالها. یکی از مادر عباس عکس میگیرد تا در گروه رفقایی که همگی عباس را میشناسند، بگذارد. بگو، بخند و احوالپرسی و خاطرات آن سالهای خانه قدیمی در همین محله دارد، تکرار میشود. رفقای عباس دور هم جمع شدهاند، مثل سالهای جنگ، همان روزهایی که عباس به مادر میگفت بچهها که میآیند بهترین غذاها را بپز، بهترین پذیرایی را از آنها داشته باش. روزهایی که خانه به شکل امروزش در نیامده بود. همه بودند، دوستانی که عصای دست شهید حاجحسین خرازی در لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بودند، سید عباس عطایی، رسول کشانی، مرتضی شریعتی، جواد ابوالحسنی، علیرضا فرزانهخو، اکبر رضایی، حسین شاهسنایی و ایرج شیران.
شهیدی که دوست نداشت اسیر شودعنوان سردار کنار اسمشان نشسته است، دیروز فرمانده و جانشین فرمانده در جنگ تحمیلی بودند و امروز سفیدی، روی موی سر و صورتشان رنگ پاشیده و رد روزگار کنج سیمایشان کز کرده است.
گاهی شیطنت آن روزها بین کلامشان گل میکند. بغض میکنند. میخندند، گاهی هم در تاریخ عملیات و در خاطرات مشترک با هم اختلافنظر پیدا میکنند. دلتنگ میشوند. دلشان میخواهد به آن روزها برگردند، به شب عملیات میروند، از دعای کمیل میگویند و شیطنتهای عباس، از شوخ طبعیهایش، از نخبه بودنش، از نترس بودنش، از اینکه دوست نداشت، اسیر شود، از اینکه عاشق شهادت بود، از مظلومیتش در شب شهادت و کربلای ۵، از رفاقتش با حاجحسین خرازی و شهادتش چند ساعت قبل از شهادت حاج حسین، از زیارت عاشورای پدر برای عباس بعد از شهادت و....
گفتند و گفتند و مادری که گاهی خاطرات را تکمیل کرد، گاهی گل از گلش میشکفت و پا به پای رفقای عباس خندید و گاهی چشمش به گلهای فرش خیره ماند و صدایش میلرزید.
عباس ششم ماه محرم به دنیا آمد، مردادماه سال ۱۳۳۵. شاید همین دلیل خوبی بود تا اسمش را عباس بگذارند. شوخطبع بود، اما جدی در کار. دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدارس تهران واقع در خیابان آیتالله سعیدی (غیاثی) گذراند و در دبیرستان دارالفنون دیپلم طبیعی گرفت. بعد از آن عازم خدمت سربازی شد. چند ماهی از خدمت سربازی او در مراغه نگذشته بود که با دستور امام (ره) که فرمودند سربازها به پادگانها نروند، از پادگان با سختی فراوان فرار کرد.
از آنجا که عباس آموزش نظامی دیده بود، اسلحه به دست گرفت و در بیشتر درگیریهای تهران شرکت کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی به علت درگیریهایی که در کردستان آغاز شد، به فرمان امام (ره) راهی آنجا شد و فعالیتهایش حال و هوای تازهای گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی در جنوب کشور خود را به مناطق جنگی رساند و چون از اصفهان اعزام شده بود به لشکر امام حسین (ع) رفت و در یگان زرهی شروع به فعالیت کرد.
اثرگذاری عباس سبب شد، حاجحسین خرازی، مسؤلیت یکی از گردانهای زرهی را به او بسپارد. بعد از چند عملیات که در گردان زرهی حضور داشت، حسابی توانست رشادتهای خود را نشان دهد. از آنجا که عملیات آبی در پیش بود، یگان دریایی لشکر تأسیس شد و عباس از طرف حاجحسین خرازی به عنوان یکی از مسؤلین یگان دریایی انتخاب شد. بعد از انجام عملیات آبی، شهید خرازی، عباس را به عنوان فرمانده گردان امام حسن (ع) انتخاب کرد.
عباس در عملیات بسیاری حضور داشت و شش بار بر اثر اصابت تیر و ترکشهای دشمن به شدت مجروح شد. حتی یک بار چیزی نمانده بود که دست او را قطع کنند. بار دیگر ترکش به دو پای او اصابت کرد و اگر عباس را دیرتر به بیمارستان میرساندند حتماً شهید میشد، اما خواست خدا با ماندن عباس بود و حضورش در جبهه و انجام وظیفهای که برای آن جان میداد.
عملیات کربلای ۵ آخرین عملیات عباس بود. در آن عملیات بعد از درگیریهای بسیار، عاقبت به فیض شهادت نائل شد.
ترکش دشمن درست جای بوسههای مادر در وداع آخر نشست، پیشانی و چشم سمت راست عباس. بیرحمی ترکشها تمامی نداشت و قلب و دست راست عباس هم از بیمهری ترکشها بیبهره نماند. عباس شهید شد و آرزویش محقق…
ادامه دارد…
کد خبر 622223منبع: ایمنا
کلیدواژه: لشکر ۱۴ امام حسین شهید حاج حسین خرازی انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق حاج حسین خرازی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۷۶۹۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای بازوبند کاپیتانی استقلال پس از محرومیت حسین حسینی
آفتابنیوز :
پیکارهای لیگ برتر از هفته آینده دوباره پیگیری میشود و استقلال دوازدهم اردیبهشت مسابقه فوق العاده حساسی را برابر تراکتور برگزار خواهد کرد. جدالی که برای آبیپوشان از بعد قهرمانی بسیار حائز اهمیت تلقی میشود و البته خود تراکتوریها نیز برای حفظ امید کسب سهمیه چارهای جز پیروزی ندارند.
این مسابقه در حالی آغاز خواهد شد که سیدحسین حسینی دروازهبان و کاپیتان اول استقلال به خاطر محرومیت انضباطی اجازه همراهی آبیپوشان پایتخت را نخواهد داشت و جواد نکونام باید فکر دیگری برای سنگربانی و البته کاپیتانی تیمش کند.
محمدرضا خالد آبادی به عنوان سنگربان دوم استقلال در این بازی به میدان خواهد رفت و اگر اتفاقی رخ ندهد، روزبه چشمی بازوبند کاپیتانی استقلال را در تبریز بر بازو خواهد بست.
منبع: خبر ورزشی